سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرهنگی - هنری - مذهبی

اوقات شرعی
دانشمند آن است که از فراگیری دانش ملول نگردد . [امام علی علیه السلام]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 31703

 
 
درباره خودم
 
 
موسیقی وبلاگ
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
آرشیو

پاییز 1385

 
 
لینک دوستان

احمدی نژاد
احمدی نژاد
روزنامه اینترنتی امام زمان
امام زمان

 
 
وضعیت در یاهو

یــــاهـو  

 
 
عبرتی از داستان یوسف (ع)

گویند : وقتى که برادران یوسف علیه السلام ، او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند ، طبیعى است که یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود ، اما در این میان غم و اندوه ، دیدند لبخندى زد ، خنده اى که همه برادران را شگفت زده کرد ، از هم مى پرسیدند ، یعنى چه ؟ اینجا جاى خنده نیست ؟ گفتند بهتر است از خودش بپرسیم .

یکى از برادران که یهودا نام داشت ، با شگفتى پرسید: برادرم یوسف ! مگر عقل خود را باخته اى ، که در میان غم و اندوه ، مى خندى ؟ خنده ات براى چیست ؟

یوسف با جمال ، که به همان اندازه و بیشتر با کمال نیز بود ، دهانش چون غنچه بشکفید و گفت :

روزى به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم ، با خود گفتم : “  ده برادر نیرومند دارم ، دیگر چه غم دارم ! آنها در فراز و نشیب زندگى مرا حمایت خواهند کرد و اگر دشمنى به من سوء قصد داشته باشد ، با بودن چنین برادران شجاع و برومندى ، چنین قصدى نخواهد کرد ، و اگر سوء قصدى کند ، آنها مرا حفظ خواهند کرد .

اما چرا خدا را فراموش کردم ، و به برادرانم بالیدم ، اکنون مى بینم همان برادرانم که به آنها بالیدم ، پیراهنم را از بدنم بیرون کشیدند و مرا به چاه مى افکنند .

این راز را دریافتم که باید به غیر خدا تکیه نکنم ، خنده ام خنده عبرت بود ، نه خنده خوشحالى .

برگرفته از کتاب : سرگذشتهاى عبرت انگیز ، اثر: محمد محمدى اشتهاردى



موسی حاتمی(شنبه 85 آبان 20 ساعت 7:18 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شعر
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved